روایت روزی که بازداشت شدم (پارسال در چین روزی)ـ
2010-06-16رفتنِ من سیاسی بود؟
2010-06-22یکی از مسجدهای پاریس |
امروز به با دوستان در حال جستجوی نشانی ای در پاریس بودیم که به طور اتفاقی به مسجدی برخوردیم. تصمیم گرفتیم که از فرصت استفاده کنیم و نمازی به جا بیاوریم. وقتی قصد وضو گرفتن کردیم، متوجه شدیم که دیگران (کسانی که مشغول وضو گرفتن بودند) به طور غیرطبیعی به ما نگاه می کنند. بعد از مدتی یک از آنها آمد و پرسید اهل کجا هستید؟ پاسخ دادیم که ایرانی هستیم. لبخندی زد و ماشااللهی گفت و بعد از کمی مکث گفت: «بالاخره همه برادر هستیم. ایران خوبه. عربستان هم خوبه.» متوجه شدیم که آنها متوجه شیعه بودن ما شده اند. در حالی که آنها سنی بودند.
حس عجیبی بود. حس اقلیت! در ایران که بودیم کم و بیش سایه ی این حس را حس می کردیم. بین مذهبی ها اقلیت بودیم؛ چون برداشت دیگری از دین داشتیم و داریم. بین مدرنها و «پساآنها» اقلیت بودیم؛ چون برداشت دیگری از مدرنیته داشتیم. برداشتی بومی و آمیخته به عقاید دینی. بین سیاسیون اقلیت بودیم؛ چون به تشکیلات و حزب پایبند بودیم و به فعالیت حزبی اعتقاد داشتیم.
اینجا در قلب اروپا هم طبیعتا اقلیت هستیم. چون خارجی ایم. اما شاید متفاوت ترین حس اقلیت را امروز بین مسلمانها داشتیم. در جایی که همه سنی هستند و جمعیت کمی مثل ما شیعه اند. در حالی که شاید هیچ کدام از ما چندان آگاهی ای از این خط کشی نداشته باشیم. اما دست تقدیر عده ای را اکثریت کرده است و ما را اقلیت.
علی در نامه اش به مالک آورده است که: «…مردم دو دستهاند، دستهای برادر دینی تو، و دسته دیگر همانند تو در آفرینش میباشند» و توصیه می کند که بین آنها تفاوتی نگذارد. شاید تنها اکثریتی که بسیاری از ما میتوانیم در آن، از حس اقلیت رها باشیم، اکثریت «انسانها» باشد. شاید!
Discover more from Rooh Savar
Subscribe to get the latest posts sent to your email.
0 Comments
در اقلیت به دین پایبند بودن هزار بار بهتر است از در اکثریت حقایق را پایمال کردن
سلام
لبخند و ماشااللهی که گفته به این جهت بوده که ایرانی نماز خون هستی در اروپاو براش جالب بوده.