گوگوش، دوباره شخصِ اولِ خانه های ایرانی هاست
2011-12-26برای تولدِ من و ندا
2012-01-23
وقتی اصغر فرهادی داشت بین آن همه غول سینمایی جهان، خرامان خرامان می رفت که جایزه اش را بگیرد؛ وقتی که آن همه چهرۀ معروف سینمایی را می دیدم که به ناشناخته ترین چهرۀ آن شب نگاه می کردند و به صورت غریبی تحسینش می کردند؛ وقتی که دست پیمان معادی را گرفت که حتی از خودش هم ناشناخته تر و غریبه تر بود بین آن همه ستارۀ جهانی؛ حتی وقتی که کاندیداها را معرفی می کردند و هنگامی که اسم «جدائی نادر از سیمین» اعلام شد، یک تشویق غریب و لطیف اما قوی تر از دیگر فیلمها فضای سالن را فرا گرفت؛ احساس کردم یک اتفاقی افتاده است که خیلی به خلائی که در زندگی ماست نزدیک است. مخصوصا وقتی که اصغر و پیمان، بین آن همه استیون و جودی و مدونا و مارتین و براد و آنجلینا و مریل و جرج و… (که خیلی از آنها رقیب فرهادی بودند) دو نفری رفتند بالای سن و دو نفری برگشتند، فهمیدم قضیه چیست.
برنده شدن گلدن گلوب به من امید بخشید، به زندگی ام. به مبارزه ام و به «راه سبز امیدی» که این روزها خرامان خرامان می پیماییم. امیدی که وقتی میان قدرتهای داخلی و خارجی، تلاش می کنی کشورت را بسازی و زندگی مردم و خودت رو پله ای بهتر از دیروز کنی، کمرنگ می شود. وقتی در این میانه راهت را میپیمایی که به هدفت برسی، آن همه قدرت را می بینی که تو را احاطه کرده اند، می ترسی و پا عقب می کشی، اعتماد به نفست را از دست می دهی. دیشب فرهادی این امید را دوباره زنده کرد. وقتی به همه اعلام کرد که پشت این فیلم «مردم صلح دوست کشورش» هستند و نشان داد که در آن لحظه هایی که آنطور خرامان خرامان در سالن قدم زنان به سمت جایزه می رفت، مردمش پشت سرش بودند.
کسی در فیسبوک نوشته بود: «فرهادی غرور شکستۀ ما را بند زد.» اما من می خواهم بگویم:
فرهادی «امید» شکستۀ ما را بند زد.
برنده شدن گلدن گلوب به من امید بخشید، به زندگی ام. به مبارزه ام و به «راه سبز امیدی» که این روزها خرامان خرامان می پیماییم. امیدی که وقتی میان قدرتهای داخلی و خارجی، تلاش می کنی کشورت را بسازی و زندگی مردم و خودت رو پله ای بهتر از دیروز کنی، کمرنگ می شود. وقتی در این میانه راهت را میپیمایی که به هدفت برسی، آن همه قدرت را می بینی که تو را احاطه کرده اند، می ترسی و پا عقب می کشی، اعتماد به نفست را از دست می دهی. دیشب فرهادی این امید را دوباره زنده کرد. وقتی به همه اعلام کرد که پشت این فیلم «مردم صلح دوست کشورش» هستند و نشان داد که در آن لحظه هایی که آنطور خرامان خرامان در سالن قدم زنان به سمت جایزه می رفت، مردمش پشت سرش بودند.
کسی در فیسبوک نوشته بود: «فرهادی غرور شکستۀ ما را بند زد.» اما من می خواهم بگویم:
فرهادی «امید» شکستۀ ما را بند زد.
Discover more from Rooh Savar
Subscribe to get the latest posts sent to your email.
0 Comments
آفرین
متن زیبایی بود
ادامه بده رفیق
سناریوی زیبای اصغر فرهادی به هنگام دریافت جایزه گلدن گلوب پرشکوه و پرمعنا بود. این سناریو یک بازیگر داشت پیمان معادی به تنهایی نقش بزرگی داشت . او تمام ایران بود
فرهادی امید سبز ما را آبیاری کرد
درود
خیلی عالی بود