پرواز را به خاطر بسپار / سوء تفاهم هایی دربارۀ اصلاحات و اصلاح طلبی
2012-04-09پروژای برای مشروعیت زدایی از نهادهای رهبری جنبش سبز
2012-05-15تاریخ گهگاه در بزنگاههایی قرار میگیرد. این بزنگاهها همان دو راهیهایی هستند که در برابر مردمانی که در آن تاریخ زندگی میکنند، قرار میگیرند. انتخابات ریاست جمهوری فرانسه از همین بزنگاهها بود. مردم فرانسه در برابر یک دو راهی قرار گرفته بودند. آنها باید بین گفتمان واگرایانۀ نیکلا سارکوزی و گفتمان همگرایانۀ فرانسوا اُولاند یکی را انتخاب میکردند. سارکوزی که جبران ده درصد عقب افتادگی در نظر سنجیها را بسیار دشوار میدید تلاش داشت تا دوباره به همان گفتمانی بازگردد که پنج سال پیش باعث رای آوریاش شده بود. او در دورانی که وزیر کشور بود، سیاستهای سختی را علیه مهاجران و حتی فرانسویهای خاورمیانهای و آفریقایی اعمال کرده بود. در آن زمان سارکوزی گفته بود: «اینها مثل پوسترهای روی دیوار هستند. با یک شلنگ آب آنها را پاک خواهم کرد.» این سیاستها کار را به جنگ خیابانی در پاریس و شهرهای حومه کشانده بود. در نهایت این سارکوزی بود که برندۀ جنگ شد و مدتی بعد با پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری پیروزی خود را تثبیت کرد.
اما جایگاه ریاست جمهوری به سارکوزی این اجازه را نمیداد که از آن ادبیات استفاده کند.
هرچند که هر از چندگاهی سخنانی از ناخودآگاه او بر خروجی رسانهها نقش میبست که به همه یادآوری میکرد که سارکوزی هنوز همان سارکوزی است. اما عقب ماندگی در رویاروییهای انتخابات ریاست جمهوری فرانسه باعث شد تا خویشتن داری را کنار بگذارد و در مناظرۀ تلویزیونی با فرانسوا اولاند، رسما اعلام کند که مشکل فرانسه مسلمانان مهاجر هستند. البته پیش از این «مارین لوپن» نامزد راست افراطی (که اتفاقا برخلاف سارکوزی او و پدرش ارتباط بسیار خوبی با دولت احمدینژاد دارند) جاده را برای سارکوزی صاف کرده بود و شعارهای بسیار تند تری نسبت به مسلمانان فرانسوی و دیگر مهاجران مطرح کرده بود.
در برابر، فرانسوا اولاند تلاش میکرد با بازگشت به ارزشهای قرن نوزدهمیِ سوسیالیستیِ فرانسوی، با یک تیر دو نشان بزند. نخست اینکه رای روشنفکران، جوانها، فرانسویهای مهاجر و تمامی جبهههای چپ و هواداران محیط زیست را جلب کند، و دومین و مهمترین هدفش این بود که شکلی تازه از ملت فرانسه را پایه گذاری کند. ملتی که قهرمان ملیاش زین الدین زیدان است، اما هنوز با مهاجرین مسلمان مشکل دارد. اولاند تلاش کرد تا با دست گذاشتن روی این مسئلهها، نشان دهد که مهاجرین نه تنها تهدیدی برای فرانسه نیستند، بلکه به عنوان عضوی از جامعۀ فرانسوی، باید به عنوان یک فرصت به آنها نگاه کرد. همچنین جایی که در مناظره، نیکلا سارکوزی با حرارت اعلام کرد که حضور مهاجران و خارجیها را به ۵۰ درصد کاهش خواهد داد، فرانسوا اولاند در پاسخ اعلام داشت «خارجیهایی که به فرانسه میآیند از جمله دانشجویان و کارگران، کسانی هستند که زبان و فرهنگ ما را به دیگر نقاط جهان منتقل میکنند، چرا باید آنها را بیرون کنیم؟» او همچنین گفت: «مواردی که آقای سارکوزی روی آن دست میگذارند مربوط به مهاجران غیر قانونی است. اما من دربارۀ مهاجران قانونی و میلیونها فرانسویِ عرب و آفریقایی تبار صحبت میکنم. آنها ملیت فرانسوی دارند. با آنها چه میخواهید بکنید؟»
نگرانی خیلی از مردم فرانسوی این بود که فردای پیروزیِ احتمالی سارکوزی، چه برخوردی با مهاجران خواهد شد؟ حتی به صورت شوخی گفته میشد که از فردا پیرزنها جلوی متروها خواهند ایستاد و با عصاهایشان از ورود رنگین پوستان به مترو جلوگیری خواهند کرد. این تصویر هولناکی از زندگی در یک جامعۀ چند فرهنگی بود.
نحوۀ اعلام برندۀ انتخابات ریاست جمهوری در فرانسه بسیار جذاب است. تا پیش از ساعت ۸ شب، واقعا هیچ کس نمیداند که چه کسی رئیس جمهور است. این حالت وقتی تشدید میشود که همواره رقابت در انتخابات ریاست جمهوری با اختلاف چند درصد برنده برگزیده میشود. اما امسال صحنهها، روایت از رخداد تازهای در حیات سیاسی فرانسویها میکرد. در حالی که هواداران نیکولا سارکوزی در یکی از سالنهای پاریس منتظر اعلام نتیجهها بودند، هواداران اولاند، در سه مکان مختلف فرانسه در خیابان تجمع کرده بودند. اول «تول»، شهری که اولاند حیات سیاسیاش را از آنجا آغاز کرده است. او بر خلاف سنت همیشگی، پس از پایان مهلت تبلیغات به شهرش برگشت تا آخرین روز را در «تول» بگذراند. تجمع بزرگی در میدان اصلی شهر تول شکل گرفته بود و اولاند میبایست در صورت پیروزی یا شکست، سخنرانیاش را آنجا انجام میداد. دومین گردهمآیی در خیابان سولفِرینو در پاریس بود؛ جایی که دفتر حزب سوسیالیست در آن قرار دارد. دفتر حزب مملو از هواداران بود و جمعیت به خیابانهای اطراف سرازیر شده بود. تصویرهای تلویزیونی از مردمی که دفتر PS را حلقه کرده بودند خبر میداد. و اما سومین و بزرگترین گردهمآیی در میدان باستیل بود. جایی که ۱۷ سال پیش سوسیالیستها پیروزی فرانسوا میتران را جشن گرفته بودند.
وقتی این تصویرها را با هم مقایسه میکنیم، در یک طرف کسانی که صرفا به یک حزب، یک برنامه، یک شخصیت و یا ترکیبی از شعارها رای دادهاند را میبینیم که رایشان را دادهاند و در خانههایشان و در حین صرف شام منتظر اعلام نتیجۀ انتخابات هستند (رای دهندگان به سارکوزی)؛ و در طرف دیگر، هزاران تن از مردمی که به خیابانها ریختهاند و دل نگران و چشم انتظار، منتظرند تا ببینند فردا، تاریخ کشورشان به کدام سمت خواهد غلتید. خیلی از آنها هوادار حزب سوسیالیست، و یا حتی الزاما چپ نیستند، بلکه کسانی هستند که این چرخش تاریخی را درک کردهاند. بیشترشان جوان و یا کارگر هستند (در فرانسه فرقی بین کارگر و کارمند نیست و همه با یک عنوان خطاب میشوند) و نگران آیندۀشان. (در اینجا باید یک رخداد واقعی را مثال بیاورم. یکی از دوستانم که در خانۀ یک پیرزن اعیان-محافظه کار فرانسوی زندگی میکند، تعریف میکرد که دختر بزرگش به مادرش زنگ زده و گفته است: با اینکه من چپ نیستم، با اینکه من هوادار حزب یو. ان. پ (حزب سارکوزی) هستم، با اینکه همیشه به راستها رای دادم، اما امسال به اولاند رای میدهم. فقط بخاطر آیندۀ بچههایم.) اینگونه میشود که زیر پوست یک انتخابات، شکلی تازه از ملیت شکل میگیرد. البته زیاد لازم نیست باریک بین باشیم. حمایت ژاک شیراک و فرانسوا بایرو از اولاند خود نشان از این تغییر آرایش بود. فرانسوا بایرو که نماد راست میانه و پرچم دار «گلیست» در صحنۀ سیاست فرانسه بود، در بیانیهاش دقیقا به همین نکته اشاره کرد. او هشدار داد که سارکوزی کشور را به ورطۀ خطرناکی میکشد و به آرمانهای جمهوری و گلیست خیانت کرده است. گفتمان واگرایانۀ سارکوزی (لوپن را هم فراموش نکنیم) به گفتمان همگرایانۀ اولاند میبازد. مردم را علیه خودش بسیج میکند. این فقط یک انتخابات بین دو کاندیدا نیست. بلکه صحنۀ پایین کشیدنِ یک رئیس جمهور از تخت قدرت است. پیام این بسیج همگانی اینقدر گویاست که حتی نیکلولا سارکوزی، کسی که تا چند روز پیش بزرگترین سخنگویِ واگراییِ ملت فرانسه بود و آنها را به چند دسته تقسیم کرده بود، بلافاصله پس از اعلام نتیجهها، روی صحنه حاضر میشود و هوشمندانه (و البته مسئولانه) از هوادارانش میخواهد به دعواهای پیش از انتخابات پایان دهند.
سکانس آخر
در انتهای یکشنبه شب، هنگامی که گردهمآیی شادمانۀ پاریسیها میرفت که تمام شود، پسر جوانی قد بلند، با موهای بلوند، قدِکشیده و روی سفید، از سمت چپ میدان باستیل به سمت راست میدان در حرکت بود. ازدحام جمعیت باور نکردنی بود. همزمان، پسری عرب تبار، در همان سن و سال، با سرِ تراشیده، چهرۀ سبزه و قد کشیده، در کشاکشِ آن ازدحام، با پسر بلوند برخورد سختی کرد. اکنون هردو سینه به سینۀ هم ایستاده بودند. سینههایی که چند لحظۀ پیش برخورد سختی را تجربه کرده بودند. جمعیت زیرچشمی منتظر واکنش آنها بودند. پسرها چشم در چشم یکدیگر دوختند، لحظهای نگذشت که لبهایشان گشوده شد و لبخند بر آن لبان نقش بست. چهره و دستها را بر یکدیگر گشودند و هم را در آغوش کشیدند. سپس همانطور که دستهایشان در شانۀ هم حلقه بود، چند دقیقهای باهم خوش و بش کردند.
صحنهها نویدِ نوزائیِ ملت فرانسه را میداد.
Discover more from Rooh Savar
Subscribe to get the latest posts sent to your email.