وبلاگ؛ این رسانۀ «خود محور» ـ
2012-09-11پیام روشن بود؛ ما هنوز باهم هستیم
2012-10-05نمیدانم سریال The Wire را دیده اید یا نه! همینقدر بدانید که در دانشگاه ما این سریال در کلاسهای جامعهشناسی سیاسی و فلسفهٔ سیاسی تدریس میشود. شنیدهام که در دانشگاههای آمریکا از جمله هاروارد هم این سریال در همین رشتهها درس داده میشود.
داستانِ خیلی سرراست اما عمیقی دارد. یک طرف دولت و نظام سیاسی رسمی کشور هستند و طرف دیگر باندهای مواد مخدر و پولشویی و جنایت قرار دارند و ما در این سریال جنگ بین این دو دسته را میبینیم. البته کمی که جلو تر میرویم، میبینیم دستهٔ سومی هم هستند: مردم عادی. و بازهم جلوتر که میرویم میبینیم گهگاه مرزی بین جرم و جنایتهایی که قاچاقچیان انجام میدهند و فسادی که در دستگاه رسمی حکومتی هست وجود ندارد. چون هردو به یک اندازه به مردم عادی که جامعه را تشکیل میهند، آسیب میرسانند. میکشند، میدزدند، بدبخت میکنند و… و گاهی میبینیم که چطور فساد در دستگاه حکومت به گسترش باندهای تبهکاری کمک میکند و یا دولتمردانی را میبینیم که همدست قاچاقچیان هستند.
البته آدمهای نسبتن خوبی هم در این داستان وجود دارند. تاکید میکنم نسبتن خوب، زیرا که هیچکس در این ماجرا نه خوبی مطلق است و نه بدی مطلق. جنایتکارترین عنصر داستان هم ممکن است گاه و بیگاه دست به کارهای خیلی خوب بزند. و برعکسش هم هست. کسانی که مثلن طرف آدم خوبها هستند، گاهی کارهای منزجرکنندهای از خود نشان میدهند.
یکی از همین آدمهای نسبتن خوب، نامزد انتخابات شهرداری میشود و تبلیغاتش را روی پاکسازی شهر از باندهای مواد مخدر متمرکز میکند. در جریان رقابت انتخاباتی، یکی از شاهدهایی که قرار بود علیه قاچاقچیان شهادت بدهد، توسط آنها کشته میشود. این فرصت خوبی است برای آقای نامزد شهرداری. برای همین با دو سه نفر از مشاورانش در مراسم ختم شاهدِ کشته شده شرکت میکند. در پایان مراسم، دوربینها و میکروفونهای خبرنگاران آماده هستند تا افشاگریِ آقای نامزد دربارهٔ کوتاهیِ شهردار فعلی در مبارزه با دارودسته های مواد مخدر را مخابره کنند. ولی در آخرین لحظه، او از گفتگو و مصاحبه منصرف میشود. مشاور تبلیغاتیاش با حیرت و عصبانیت ازش میپرسد که چرا این فرصت طلایی را از داده است و با خبرنگاران حرف نزده است؟ درحالی که دوربینها منتظر مخابرهٔ حرفهایش بودند. نامزد پاسخ میدهد: «من اگر الان میرفتم جلوی دوربین و اون حرفها رُ میزدم، مردمی قرار هست رای بدن با خودشون چی فکر میکردن؟ آیا اونها به من به چشم یک سوءاستفاده چی نگاه نمیکردن که دارم از مرگ یک نفر سوءاستفاده میکنم؟» مشاور با تعجب میگوید: «ولی این بهترین فرصت برای ضربه زدن به شهردار بود. این کاریه که یک کاندیدا باید بکنه.» نامزد پاسخ میدهد: «مهم این نیست که من چی میگم و چیکار میکنم. مهم اینه که مخاطب چی برداشت میکنه.»
ماجرای حرفهای احمدینژاد در پاسخ به بهمن کلباسی مرا یاد همین گفتگوی سریال «شنود» انداخت. گویا ريیس دولت در پاسخ خبرنگار بی.بی.سی که به او شکایتِ نمایندگان مجلس از هزینه های سرسامآورِ سفر وی و هیات همراهش را یادآوری میکند، با لحنی تمسخر آمیز میگوید: «اُه اُه». هرچند که این پاسخ هم توهینی به خبرنگار است و هم به نمایندگانِ! مجلس؛ اما چیزی که بلافاصله پس از انتشار ویدئوی این کنش و واکنش – که البته کیفیت پایینی داشت- خودنمایی کرد، برداشت و واکنشِ اکثریت بینندهها بود. تقریبن همه این برداشت را داشتند که رییس دولت پاسخ داده است: «گه خوردن». حتی خیلی از کسانی که موضع خاصی نسبت به احمدینژاد نداشتند هم همین برداشت را داشتند. چرا؟ دلیلش همان است که در سریال شنود شنیدیم.
پس از حدود ده سال از حضور احمدینژاد در عرصهٔ سیاست کشور، بیشترین چیزی که در گفتار و کلام وی خودنمایی میکند، حرفهای بیادبانه و واکنشهای عصبی و به قول معروف چاله میدانی است. اولین این واکنشها در زمان شهرداریش دیده شد. آنجایی که در واکنش به گلهٔ خاتمی از وضعیت ترافیک تهران، با عبارتهایی عصبی، ریسس جمهور وقت کشور را به راحت طلبی متهم کرد. بعدها این واکنشها را از وی بیشتر دیدیم. مخصوصن که روز به روز چاشنی دروغ بر آنها افزوده گشت. مثلن در یکی از سفرهای استانی، وقتی استاندار از عدم حضور مردم در مراسم استقبالش بهخاطر بارندگی عذرخواهی میکند، احمدینژاد به او تشر میزند که چرا همچین حرفی زده و اتفاقن مردم زیاد آمده اند. هالهٔ نور! اون ممه رُ لولو برد! اینقدر قطعنامه بدهند تا قطعنامه دونشون پاره بشه! بگم بگم! خس و خاشاک! و…
همهٔ اینها یک تصویر چاله میدانی از رییس دولت ساخته است. پس عجب نیست که حتی اگر مخاطب هیچ صدایی از وی نشنود، بازهم انتظارِ بیادبانهترین واکنشهای ممکن را از چنین فردی داشته باشد. مهم چیزی نیست که احمدینژاد گفته است. مهم چیزی است که مخاطب برداشت کرده است.
پانوشت:
– از آنجایی که اسم این سریال همزمان چندین معنی متفاوت دارد و سازندگانش عمدن همچین اسمی برایش گذاشته اند که ایهام داشته باشد، ولی در ترجمه هایی که از این اسم شده است، بیشتر از شنود استفاده شده است. زیرا پلیسی که مامور کشف و مبارزه با قاچاقچیان هست، از راهبرد شنود برای به دام انداختن آنها استفاده میکند. البته همین نکته این ایهام را دارد که این سریال میخواهد مثل یک شنود در دستگاه سیاسی و اجتماعی آمریکا عمل کند.
– این یادداشت را بلافاصله پس از کلاس فلسفهٔ سیاسی نوشتم و الان هم باید بودم تا به کلاس مهاجرت و روابط بین قومی برسم. 🙂
Discover more from Rooh Savar
Subscribe to get the latest posts sent to your email.
0 Comments
عالی بود
فرمایش شما متین. تحلیل خیلی خوبی هم بود اما با تیتر مشکل دارم.
تیتر وقتی درسته که یک مدرک درست و حسابی با صدی واضح دربیاد که “اوه اوه” مورد ادعای شما به وضوح شنیده بشه. تا الان که دو تا ویدیو بیشتر نبوده و در هر دو با وجود وضوح کم، عبارت “گه خوردن” (به خصوص خ در کلمه دوم) بیشتر ملموسه.
فرقی نداره که چه چیزی گفته شده. مهم چیزی است که مردم شنیدند.
با هدفون به وضوح تمام عبارت ” گه خوردند ” را از دهان و کلام مبارک رئیس جمهور شنیدیم ….