ما بـه سـفر نیـامده ایم؛ ما هجرت کرده ایم – رمان «وقـتی دلـی» ـنوشتۀ محمد حسن شهسواری – ۱۳۹۲
2013-05-25مـوسـیقی پس از ۸۸ | پـیش شـماره
2013-05-28
سید محمد خاتمی در آخرین ۱۶ آذر معروفی که در دانشگاه حضور پیدا کرد٬ خطاب به دانشجویان گفت: «بعد از بنده کسانی خواهند آمد که عمل خواهند کرد و شما نتیجهی عمل آنها را خواهید دید.»
اگر برگردیم به آن روزها٬ یادمان میآید که خاتمی به «بیعملی» متهم میشد. در همان جلسه هم شعارهایی با همین مضمون در سالن داده شد (معلوم نیست از طرف دانشجویان دموکراسیخواه یا دانشجوهای اقتدارگرایی که عضو بسیج بودند). جدا از اینکه این اتهام درست باشد یا نه٬ این پاسخی بود که خاتمی به آن شعارها داد که البته با طعنه همراه بود. پشت این حرف این بود که: «من خواهم رفت و بعد از من کسی بدتر خواهد آمد که با «عملگرایی»اش شما را تحت فشار قرار خواهد گذاشت.»
خیلیها بعدها گفتند که خاتمی چه خوب آینده را پیشبینی کرد! اما من میخواهم با تمام احترامی و علاقهای که نسبت به سید محمد خاتمی دارم بگویم که خاتمی «پیشبینی» نکرد٬ بلکه او با این سخناش٬ حضور کسی مثل احمدینژا را «محقق» کرد. بله! خاتمی و همهی کسانی که چنین حرفهایی را میزدند یا باور میکردند٬ نخستین کسانی بودند که زمینهی «بدتر» شدن وضعیت را فراهم مینمودند. چرا؟ الان میگویم.
در واقع هنگامیکه این ایدهی «کسی بدتر از خاتمی خواهد آمد» در ذهنهای ما جا گرفت٬ ناخودآگاه تمام راهبردهای ما بر همین مبنا تنظیم شد. وگرنه اگر اطمینان داشتیم که «مـا» قرار است جایگزین پس از خاتمی را انتخاب و تعیین کنیم٬ چرا مثلن با نامزدهایی همچون معین و کروبی (که البته کروبی ۸۴ با کروبی ۸۸ متفاوت بود) به عرصه آمدیم؟ چرا نتوانستیم کسانی مثل مهرعلیزاده را کنترل کنیم تا بیش از یک میلیون (دو برابر اختلاف کروبی و احمدینژاد) را هدر ندهد و چرا نتوانستیم روی حضور بیموقع هاشمی (که دلیل اصلی آمدن کروبی هم بود) تاثیر بگذاریم. به نظر میرسد که ما از پیش میدان را وا داده بویدم و برای همین تلاشهایمان معطوف به برنده شدن نبود. وگرنه بعد از تایید صلاحیت معین با حکم حکومتی٬ همهی «اصلاحطلبان پیشرو» فهمیدند که اگر قرار بود همچین اتفاقی بیافتد٬ پس ای کاش ما کسانی مثل محمدرضا خاتمی یا صفاییفراهانی را به عنوان نامزد معرفی میکردیم.
در این چند روزی که بحثهای مربوط به انتخابات ریاست جمهوری داغ شده است٬ چه در مقالهها و یادداشتهای سیاستورزان حرفهای٬ چه در گزارکها (استاتوس) یا یادداشتهایی که مردم عادی در شبکههای اجتماعی میگذارند٬ و چه در گپهای خودمانی که بین خودمان در کوچه و خیابان و مهمانی مطرح میشود٬ میبینیم و میشنویم طوری بحث میشود که انگار جلیلی از پیش رییس جمهور است. حتی اگر بخواهیم نقدش بکنیم٬ او را در تصویری پس از انتخابات و هنگامی که رییسجمهور شده است نقد میکنیم. مثلن میگوییم: «ای وای! حالا که قراره این رییس جمهور بشه٬ پس فلان جنس گرون میشه٬ یا «اگه این رییس جمهور بشه پس کاترین اشتون با کی مذاکره کنه؟ 🙂 » یا مثلن اینکه: «هشت سال را با احمدینژاد تلف کردیم٬ حالا باید هشت سال این یکی را هم تحمل کنیم.» یا حتی همین مقایسههای پرتعداد جلیلی با احمدینژاد نشان میدهد که ما از پیش او را در ذهنمان به عنوان رییس جمهور آینده پذیرفتهایم. در حالیکه نباید اینطور باشد و اینطور هم نیست.
آنطور که من ماجرا را میبینم٬ چه در سطح حاکمان (صاحبان قدرت حکومتی) و چه در سطح جامعه (صاحبان قدرت اجتماعی) با توجه به همین شیبی که رخدادها رقم میخورد٬ نه تنها جلیلی رییسجمهور نخواهد شد٬ بلکه کاترین اشتون را هم از دست خواهد داد و از این جهت که پروندهی شکستخورده و و پرهزینهای داشته است٬ مذاکرهکنندهی بعدیِ هستهای کسی به جز او خواهد بود. مگر اینکه ما با «نا امیدی» و ژستهای «من میدونم٬ من میدونم»های خودمان زمینهی ذهنی و پس از آن زمینهی مادی روی کار آمدن جلیلی یا کسی مثل وی را فراهم کنیم.
پس خودمان تولیدکننده و پخشکنندهی این باور نباشیم. اگر ما باور نکنیم٬ او رییس جمهور نخواهد شد.
Discover more from Rooh Savar
Subscribe to get the latest posts sent to your email.