مناظره نبود؛ نامزدها را بازجوییِ تحقیرآمیز کردند
2013-06-01خوابِ روشنفکری
2013-06-02
*یکی از دوستان در فیسبوکاش نوشته:
واقعا رفته بودیم برای ارزیابی وضع, یعنی شاید همین بود که حواسمون خیلی به اتفاقهای احتمالی نبود و فکر می کردیم ما که کاری به کسی نداریم, قرار هم نیست بریم تو جمعیت…داشتم کنار خیابون چیز می نوشتم و یادداشت بر می داشتم که عین سگ کتک خوردیم. با باتوم برقی زدند پشت من, من و لپ تاپم ولو شدیم…افتادم به استفراغ…خودم رو به زور کشیدم کنار جوب رو کردم به دوستم گفتم برو من حتی نمی تونم پاشم, گفتم برو دست کم یکیمون بتونه به خونواده ها بگه چی شده…قیچی شده بودیم بدفرم…تنها مونده بودیم اون وسط. من دو تا دستمو گرفته بودم کنار جو و پشت هم عق می زدم, دوستم نشست کنارم زد پشتم : تو هیچی نگو!!!. همونجور که داشتم معده و روده رو بالا می آوردم. پاهای دو تا بسیجی رو دیدم با باتوم که آیزون بود از دست یکیشون.دستمو گذاشتم رو معده ام و دوباره عق زدم. بسیجی فریاد زد: هووووووووی! چته! باتوم خوردی؟…تنم لرزید. توی دلم گفتم تموم شد. دوستم با آرامش با لهجه غلیظ خراسانی گفت: نه حاجی! دختر خاله مه!چهار ماهه حامله اس(اینجاشو زمزمه وار گفت که مثلا من خجالت نکشم) از ده اومدیم واسه بچه لباس بخریم, حالیش نیست که! هی می خاد لباس بخره…سواد حسابی نداره! حالیش نیس!. نمی دونستیم اینجوریه خیابون! واسه چی تلفیزیون نمی گه حاجی؟. بعد هم لگدی نثار پای من کرد- مو نِمدُنُم دو رو دیرتر رخت بخری, بچه ات لخت مِمانه؟…بسیجی ها تنها راه امن تا میدان انقلاب را نشانمان دادند…
Discover more from Rooh Savar
Subscribe to get the latest posts sent to your email.
2 Comments
البته که قرار نیست انتخاباتی باشد وکسی انتخاب شود ولی بنظرم روحیه سیاست زده ی ایران میل به سقوط از تمام اطراف پشت بام را دارد. نفس سوالاتی که پرسیده شده نه تنها بد نبود بلکه خیلی حساب شده بود و جنبه روان شناختی داشت .اینکه هر کاندیدایی براساس حساسیت های شخصی و اولویت گذاری هایش مجبور میشد یکی از گزینه هار بر دیگری ارجح بداند خیلی راحت میشد جنس برخورد فرد را در آینده سنجید ولی از آنجا که قرار نیست سیاستمداری پیدا شود که رو بازی کند دوستان یا برآشفتند یا سکوت پیشه کردند . آنها هم که اعتراض نکردند به دلیل این بود که خواستند به زعم خودشان وجه ی آرام خود را مخدوش نکنند.در نهایت آقای جلیلی آرام ترین فرد دیروز بود و می توان حدس زد که احتمالا آن یک برگ رای تعیین کننده را در صندوق خود می بیند.
tanha–rahe–nejate–iran–<