آن جملهای که از یادم رفته است
2013-08-06از چشمانت که فریبناک | برگردان بخشی از شعر شارل بودلر
2013-08-16
وقتی گفتگوی دکتر سمر تهرانی در مجلهی تابلو را خواندم٬ ناخودآگاه٬ همزمان یاد سه اثر افتادم. یک اثر فلسفی-جامعهشناختی٬ یک اثر مردمشنای-سیاسی و یک اثر هنری.
بحثهایی که ایشون در گفتگو اشاره کرده است را اندیشمندان بزرگ نیز بیان و تایید کردهاند. برای مثال٬ میشل فوکو (فیلسوف فرانسوی) در کتاب «مراقبت و تنبیه» گسترش نظام زندان در آمریکا را از مهمترین عاملهای کنترل و هدایت افراد میداند که هدفاش کاهش جرم و بزه در جامعه نیست و همهی آمارها این مسئله را تایید میکنند.
همچنین «فیلیپ بورگوآیز» مردمشناس بزرگ آمریکایی٬ در اثر بسیار مهم و جذاباش به نام «در جستجوی احترام» (یک کتاب بسیار مهم و خواندنی در زمینهی مردمشناسی سیاسیست که متاسفانه به فارسی ترجمه نشده است) با بررسی دقیق نظام قضایی و اداری آمریکا٬ روشن میکند که این نظام و این نظم حاکم٬ به هیچ وجه دنبال کاهش جرم و تغییر وضعیتِ زندگیِ قشرهای حاشیهای نیست. بورگوآیز که برای تدوین این اثر٬ پنج سال در یکی از جرم خیزترین محلههای حاشیهی نیویورک زندگی کرده٬ با مصاحبه با دهها تن از ساکنهای این محله و محلههای مشابه٬ از زبون خود اونها نشون میده که چطور این افراد در این چرخهی معیوب گیر کردن.
اما سازندگان سریال «شنود» ( The Wire ) تونسته با خلاقیت مثالزدنیای٬ این واقعیت تلخ را به تصویر بکشه و نشون بده چطور این نظم و سامانه در حال تولید و بازتولید خودش است. من به همهی دوستانم پیشنهاد میکنم با حوصله این سریال را نگاه کنند. زیرا که هم یک اثر هنری (بویژه از لحاظ فیلمنامه) است و هم بسیار هوشمندانه مسائل سیاسی-اجتماعی را به تصویر میکشد. در این سریال هم همین نکته در کانون اصلی داستان قرار دارد.
سمر تهرانی – روانشناس در آمریکا – نیز در گفتگو با مجلهی تابلو با تکیه بر تجربهی حرفهای خود٬ به نوعی دیگر این مسئله را تایید میکند:
یعنی شما میگویید نظام و روش حاکم بر جامعه آمریکا به عمد مردم را به سمت ارتکاب جرم سوق میدهد تا از آن نفع ببرد؟ این نگاه بدبینانه و مبتنی بر نوعی توهم توطئه نیست؟
چرا خیلی بدبینانه است ولی برای من که سالها در همین سیستم کار کردهام و با مشکلات و ویژگیهای آن آشنا هستم، خیلی سخت است که به این نقطهنظر بدبینانه بیتوجه باشم. من سالها با نهادهای مجری و سیاستگذار در امر زندانها کار کردهام و این دایره بیمار را از نزدیک دیدهام، دیدهام که لابیها چهطور تلاش میکنند تا از اختصاص بودجه به برنامههایی که مجرمان را بعد از پایان دوران محکومیت به زندگی عادی بر میگرداند، جلوگیری شود.
سوال اینجا است که آیا این نظام ناکارآمد با برنامهریزی قبلی ایجاد شده تا گروهی به دام بیفتند و از به دام افتادن آنها چرخ اقتصاد بگردد، یا اینکه ناتوانی در اداره بهینه اجتماع این نظام را ایجاد کرده؟
من فکر میکنم سادهانگارانه است که باور کنیم این شرایط بدون برنامهریزی پیش آمده است.
میتوانید شواهدی را توضیح بدهید که بر اساس آنها اینطور نتیجهگیری میکنید؟
مهمتر از همه اینکه دستگاه زندانها در ایالات متحده خصوصی است. اقتصاد خصوصی چارچوبهای خودش را دارد و به هر نحوی تلاش میکند سود بیشتری بسازد. نظام قضایی و دادگاه دولتی است، اما وقتی کسی حکمش را از دادگاه میگیرد و باید دوران محکومیت را بگذراند، به زندانی میرود که بهطور خصوصی اداره میشود. البته قوانین و مقررات حاکم بر زندانها را دولت معین و مصوب میکند، در واقع دولت مجری زندانها نیست و بودجهای را که برای اداره زندانیان در نظر گرفته به متقاضیان اداره زندانها واگذار میکند. یعنی دولت برای ساخت زندان و نگهداری از زندانیان با بخش خصوصی قرارداد میبندد. طبیعی است که این بخش بخواهد مسیری هموار برای سودآوری پیش رو داشته باشد.
Discover more from Rooh Savar
Subscribe to get the latest posts sent to your email.