دربارهی «بحران سهگانهی جمهوری» از «فاطمه صادقی»
2013-10-19آدم ها | احمد غلامی – ۱۳۹۲
2013-10-25به تازگی کاری فوقالعاده از علی عظیمی داغِ داغ نشریده شده که ترانه٬ موسیقی و ویدئو همه عالیاند.
ترانهاش حال و هوای شخصی ماست ویدئواش روایت شیدایی و شیدایان در سینمای ایران.
انگار با دو اثر متفاوت روبرو هستیم. وقتی موسیقی خالی را گوش میدهیم با یک روایت سر تا پا شخصی روبرومان میکند؛ رویاها٬ هوسها و درد و رنجهایی که هر کدام از ما در تجربههای عاشقانهمان با آنها روبرو شدهایم و تجربهشان کردهایم و میکنیم. میتوانیم چشمانمان را ببنیدم و همهی آن صحنهها را برای خود بازسازی کنیم٬ صحنههایی که چه واقعی باشند و چه خیال٬ اما تنها و تنها در نهانخانهی دل جا دارند؛ و از طرف دیگر٬ هنگامی که ویدئو را نگاه میکنیم٬ ساعتها خاطرهی جمعی از سینمای ایران برایمان زنده میشود. و این البته خاطره و احساسی جمعیست. نقطهی محوریِ ویدئوها٬ شخصیتهای شیدای سینمای ایراناند. شیداهایی که هر کدام سبک و منش خود را دارند٬ از مش حسن تا فردین و از هامون تا حاج کاظم و… هرچه پیش از انقلاب مردانهاست٬ پس از انقلاب زنانهتر میشود. به استثنای دو ستارهی پس از انقلاب٬ هامون و حاج کاظم٬ شیدا ترین شیدایانِ سینمای پس از انقلاب زنها بودهاند.
ویدئو کار آرش آشتیانی است و خیلی خوب از کار درآمده است.
متن ترانه به نظرم از خود علی عظیمیست. اما مطمئن نیستم. آن را از روی ترانه پیاده کردم و اینجا میگذارم.
… … … … … … … … … … … … … … … …
آه
مشکلم بخت بد و تلخیِ ایام نیست
مشکلم پوشوندنِ پینهی دستام نیست
مشکلم نون نیست
آب نیست
برق نیست
مشکلم شکستنِ طلسمِ تنهاییست
عاشقونهست
یک روزی هم حل میشه
یا که از بارش زانوی من خم میشه
زنهـــــــــار! زنهار!
که من باد میشم میرم تو موهات
حرف میشم تو میرم گوشات
فکر میشم میرم تو کلهت
من بنز میشم میرم زیر پات
فقر میشم میرم تو جیبات
گرم میشم میرم تو گلهت
هِـی!
صد تا طرفدار داری
همه تو رُ دوست دارنُ ذهن گرفتار داری
دمِتم گرم … دمتم گرم …
نزدیک میشم دور میشم
بلکه مقبول در راهِ پر از استرس و وصلهی ناجور بشم
اینه قصهام
اینه قصهام
من برق میشم میرم تو چشمات
اشک میشم میرم رو گونهات
زلف میشم میام رو شونهات
من باد میشم میرم تو موهات
سیگار میشم میرم رو لبهات
دود میشم میام تو ریهات
ای بخت سراغ من بیا که رختخواب من با این خیال خامم من گرم نمیشه
بی حساب
اسرارمُ
هی داد زدم
بی دلیل
احساسمُ
فریاد زدم
حیف از این روزا که من به فاک زدم
نزدیک میشم دور میشم
بلکه مقبول در راهِ پر از استرس و وصلهی ناجور بشم
اینه قصهام
اینه قصهام
…
Discover more from Rooh Savar
Subscribe to get the latest posts sent to your email.