هفت توصیه به شما برای وقتی که دوستتان بازداشت و بازجویی میشود
2013-12-10ده کتاب تاثیرگذار بر زندگی من -۲
2013-12-16از یاسر میردامادی دعوت کردم تا از من هم دعوت کند تا ۱۰ کتابی که بیشترین تاثیر را روی من گذاشتند نام ببرم 🙂 در واقع خودم دنبال فرصتی میگشتم تا برخی از این کتابها که به فارسی برگردان نشدهاند را نیز معرفی کنم. حالا از این فرصت استفاده میکنم. اما برای اینکه نوشتهها طولانی نشود، آن را در سه بخش مینَشرم.
من از آخر به اول مینویسم. یعنی از جدیدترینی که خواندهام به قدیمترین.
۱- حکومت در برابر جامعه اثر پیِر کلاستر
La Société contre l’Etat | Pierre Clastres
پیر کلاستر یک مردمشناس سیاسیست. اگر مردمشناسی علمی برای گردآوری دادهها دربارهی جامعههای استعمارشده بود، در نیمهی دوم قرن بیستم این رشته متحول شد. رویکردهای شرقشناسانه نقد شد و انقلابی در مردمشناسی رخ داد. از جمله اینکه برخی از مردمشناسان از این راه به سراغ مهمترین مسئلههای علوم انسانی رفتند. کلود لوئی اشتراوس از پیشگامان این راه است. او مهمترین مسئلههای فلسفی و جامعهشناختی و زبانشناختی دوران خود را از دریچهی مردمشناسی بررسی کرد و پنجرهی تازهای به روی اندیشمندان علوم انسانی گشود. اما من میخواهم از یک اندیشمند بزرگ اما کمتر شناخته شده در فضای فارسی زبان در این زمینه نام ببرم که اثر ماندگارش «جامعه در برابر حکومت» تاثیر بسیار زیادی در نگاه من به مقولهی سیاست و سازماندهی سیاسیِ جامعه گذاشت. از یونان باستان تا کنون، کم و بیش همهی اندیشمندانْ سیاست و سازماندهیِ سیاسیِ اندیشیدهشده را ویژهی جامعههای متمدن میدانستند و جامعههای غیر متمدن را جامعههای فاقد سیاست و سازماندهی سیاسی میپنداشتند. کلاستر با پژوهشهای مردمشناسانهاش این فرضیهی غالب و کلاسیک را رد کرد و فرضیهی سیاسی جدیدی ارائه کرد. او صدها قبیلهی ریاستی سرخپوستان آمریکای مرکزی و جنوبی را برسی نمود و نشان داد که این جامعهها که «وحشی»، ابتدایی، بدوی و غیرمتمدن نامیده میشوند، اتفاقن سازماندهیِ سیاسیِ «اندیشیدهشده»ای دارند. اما بر خلاف جامعههای متمدن، رییس قبیله از اتوریته و حاکمیت سیاسی برخوردار نیست. اگر هانا آرنت با تقسیمبندی جسورانهاش همهی رژیمهای سیاسی – از مردمسالار گرفته تا تمامیتخواه – را به کمتر یا بیشتر اقتدارگرا تقسیم کرد، کسلاتر تصویر از یک سازماندهی سیاسیِ واقعی ارائه داد که در آن رییس جامعه حاکمیت سیاسی بر مردم ندارد و این انحصار نه در دست حکومت بلکه در دست جامعه است. این مسئله همواره یکی از مهمترین دغدغههای زندگی من بوده که به لطف تجربهی هزاران سالهی سرخپوستانِ حکیم، نوری بر آن تابیده شد.
– یکی از آرزوهای من این است که این کتاب را به فارسی برگردانم –
۲- پاریس، پایتخت قرن نوزدهم | والتر بنیامین
شهر از مهمترین و پیچیدهترین ساختههای انسان است. برخلاف آنچه که در کلاسهای جامعهشناسی شهر و شهری در بیشتر دانشگاههای ایران درس داده میشود، شهر فقط محل اجتماع آدمها و تبادل آداب و رسوم آنها نیست. شهر فقط یک مرکز اقتصادی و یا مرکز رابطه و مبادلهی اقتصادی انسانها نیست. بلکه شهر یک اختراع و ساختهی عجیب و غریب سیاسیست. سیاسی نه به معنای ادارهجات و وزارتخانهها و… بلکه در معنایی بسیار گستردهتر و عمیقتر؛ والتر بنیامین در این کتاب با بررسی شهر پاریس، گذرگاهها، خیابانها، ساختمانها و بازارهایش، روحِ مدرنیته و سرشتِ سلطهگر تمدن غرب را برای ما به تصویر میکشد. خواندن این کتاب برای اولین بار من را در برابر نگاهی جدی به دور از کلیشههای فنسالارانه به شهر – و از گذرِ آن، به تمدن، قرار داد. با خواندن این کتاب بود که تردیدِ من نسبت به آن چهرهی دیگر مدرنیته بیدار شد و هنوز هم مرا درگیر خودش کرده است. چهرهای که سرکوبگر است.
بدیهیست که شاید بنیامین نوشتههایی مهمتر یا بهتر از این کتاب درخشان داشته باشد. اما اهمیت آن دریچهای بود که به روی مقولهی شهر برای من گشود. از جمله شهر پاریس. شهری زیبا زندگی در آن گاه بسیار زشت میشود. اما مردم زیادی هستد که این زندگی سخت را تحمل میکنند. بنیامین از نخستین کسانیست که عمق این فرایند را ببرسی میکند. پاریس از نظر من مانند معشوقیست که شبانهروزت را با او میگذرانی، اما نمیتوانی همخوابهاش شوی. بنیامین به عمل این پدیده نفوذ میکند. متاسفانه نمیدانم این کتاب به فارسی ترجمه شده یا نه.
۳- گزارش یک آدمربایی | گابریل گارسیا مارکز
این کتاب را پیشتر به دست گرفته بودم. اما تمامش نکردم. همان زمانی که تب «گزارش یک قتل» فضای کتابخوانهای جوان را گرفته بود. هم رمانخوانها و هم روزنامهگاران شیفتهی این دو کتاب شده بودند. زیرا مارکز هم دو داستان جذاب و واقعی را قلمی کرده بود و هم گویی داشت فوت و فن گزارشنویسی را به روزنامهنگاران میآموخت. گزارشنویسیای که از ادبیات غنی باشد. پس از اینکه میرحسین موسوی پیشنهاد خواندن این کتاب را داد، دوباره با شوق و ذوق و البته با نگاهی تازه آن را خواندم. انصافن مارکز مهارت عجیبی در به تصویر کشیدنِ درد و رنج انسانها و نشان دادن ظرفیتِ تحملپذیری آنها دارد؛ درد و رنجی که در طول زمان بر زندگی انسانها سایه میاندازد. «عشق سالهای وبا» اوج این هنرمندی مارکز است. شاد جوهر «صد سال تنهایی» را نیز بتوانیم در همین ویژگی جستجو کنیم. اما گزارش یک آدمربایی یک ویژگی مهم دارد: این ماجرا واقعیست. وقتی کنار وضعیت میرحسین موسوی، مهدی کروبی و زهرا رهنورد گذاشته میشود تکانهای سنگینی به وجدان آدم وارد میکند؛ اگر بیدار باشد.
علاوه بر اینکه برای من که دوستان زیادی داشتم و دارم که یا خودشان به گروگان گرفته شدند و وضعیت آدمربایی را تجربه کردهاند – زندانیان سیاسی در واقع گروگانهای جامعهی دموکراسیخواه ما اند ـ یا کسی از کسانشان به گروگان گرفته شده است، توصیفهای کتاب بسیار تاثیرگذار بود. در واقع به جرات میتوانم عملکرد خود در جریان جنبش سبز را به پیش و پس از خواندن این کتاب تقسیم کنم.
*********
ده کتاب تاثیرگذار بر زندگی من – بخش دوم
Discover more from Rooh Savar
Subscribe to get the latest posts sent to your email.