ده کتاب تاثیرگذار بر زندگی من -۲
2013-12-16John Snow’s Mood حالِ جان اسنو – ۱۳۹۲
2013-12-25
من به جد معتقدم در نزد نسل دوم انقلاب اعتقاد به جوانگرایی در کمترین حد ممکن قرار دارد و عدم اعتماد یا سوءظنی که در بین آنها نسبت به جوانان وجود دارد در طول تاریخ سیاسی معاصر ما بیسابقه است. این واقعیت چپ و راست و اصلاحطلب و محافظه کار ندارد. شاید فقط اندکی درجهاش فرق داشته باشد.
این ماجرا وقتی عجیب میشود که درمییابیم این نسل خودش از جوانترین نسلهایی بوده که در سالهای انقلاب و جنگ مورد اعتماد قرار گرفته و به بالاترین مقامهای سیاسی و نظامی رسیده است. و – این ماجرا – وقتی تلخ میشود که متوجه میشویم نسل جوان امروز بیشترین حجم جمعیتی جامعه را تشکیل میدهد؛ درحالیکه در مدیریت کشور و حتی حزبها و جبهههای سیاسی کمترین نقش رسمی را بازی میکند.
سباستین کورتز، ۲۷ ساله، وزیر امور خارجهی اتریش |
این آقای جوان که عکساش را میبینید رییس دستگاه دیپلماسی اتریش است. وزیر امور خارجهی یک کشور. بهعلاوهی ایشان، بهتر است که یادآوری کنم سخنگوی دولت فرانسه حدود ۳۵ سال سن دارد که همزمان وزیر امور زنان هم است و سخنگوهای وزیر امور خارجهی آمریکا یکی ۳۵ سال و دیگری ۳۱ سال دارند. یکی از نمایندگان سوئد در پارلمان اروپا ۲۵ سال دارد و نمایندهی جبههی ملی در مجلس نمایدگان فرانسه ( جناح راست افراطی که به سرعت در افکار عمومی رشد میکنند) ۲۱ سال دارد. بله! ۲۱ سال. و هم ایشان از دلیلهای محبوبیت این جبهه در بین بخشی از جوانان حاشیهای فرانسه است.
من دلم به میرحسین موسوی خوش بود که قول یک جوانگرایی اساسی در دولت را داده بود و این جسارت، سابقه و تجربه را داشت که دستکم بخشی از دولتاش را به دست جوانها بسپرد. وگرنه بیشترِ دوستان خودمان در بهترین حالت به جوانان به عنوان یک قشر اقلیتی (اقلیت نه به معنای کسانی که جمعیتشان کم است، بلکه به معنای گروهی که جایگاهشان پایین است) و تقویتکنندهی جبهههاشا و رنگینکنندهی بزمهاشان نگاه میکنند و بس.
من یقین دارم اتفاقی که در سال ۱۳۸۸ افتاد و جنبش سبز را آفرید، محصول پشتکار، خلاقیت و هوشیاری جوانان بود. چه آن بخش که کنشهای ستادی را در بر میگرفت و بدون کسب اجازه از بزرگترها – و حتی گاهی برخلاف مخالفتهای آنها – از یک سال پیش از انتخابات آغاز شده بود. و چه آن بخش که در لابلای جامعه اتفاق میافتاد و قابل ارزیانی نبود و فقط پس از انتخابات ابعادش روشن شد. وگرنه تا کنون قطار انقلاب و ایران به درهی بیتدبیری و خودکامگی سقوط کامل کرده بود و چیزی از ارزشهای آن در جامعه باقی نمیماند و اکنون جز سرخوردگی و ناامیدی و بیانگیزگی و بیارزشی – به مراتب بیشتر از آنچه که امروز در جامعه هست – تار و پود مان را در بر نگرفته بود.
حتی همین انتخابات گذشته را که بررسی کنیم، به راحتی در مییابیم که در غیاب سازمانها و رهبران سیاسی، بخشی از جامعه وارد میدان شد و همهی نخبگان را پشت سر گذاشت و به دنبال خود کشید؛ تصمیم سیاسی خلق کرد و آن را به کرسی نشاند. درحالیکه همهی حزبها و جریانهای سیاسی در ۱۶ سال گذشته تلاش کردند بیت رهبری و سپاه را به عقب برانند، ذرهای کامیابی نچشیدند. اما اینبار این جوانان به همه – از چپ و راست و اصلاحطلب و محافظهکار – رودست زدند و کارِ بایدی و شدنی را کردند. آنها جوان بودند. حتی جوانانی ۱۸ تا ۲۰ و اندی ساله. همینها بودند که شعار «زندانی سیاسی آزاد باید گردد»، «برادر شهیدم، رایتُ پس گرفتم» (البته در تحقق این شعار کمی تردید وجود دارد. زیرا که هنوز رای ما در حصر است. اما یادآوری شهیدان جنبش سبز در فردای انتخابات بسیار ارزشمند است) «جنبش سبز نمرده، روحانی رُ آورده»، «عالیه، عالیه، جای ندا خالیه»، و شعار «یاحسین، میرحسین» و… را بعد از مدتها سکوت و اغما، در سرتاسر ایران فریاد زدند و زنده کردند. همهی گزارشها و ویدئوهایی که در جریان کارزار انتخابات نشر یافتند این حقیقت را در چشم ما فرو میکنند. افسوس که بازهم همان نسل دوم درس نمیگیرد. دوباره، چه آنهایی که بر تخت دولت تکیه زدهاند و چه کسانی که جریانهای سیاسی را رهبری و هدایت میکنند همان شیوهی آزمودهی پیشین را تکرار میکنند. چرا دولت دستکم در یکی دو وزارتخانه یکی دو سخنگوی جوان روی کار نمیآورد؟ چرا حزبهای سیاسی ـ بویژه آنهایی که زیر بار فشارهای کودتایی و امنیتی و نظامی فلج شده اند ـ امور خود را به دست جوانان نمیسپرند؟ جوانانی که هم سپهر فراختر، هم انگیزهی بیشتر و هم شرایط مناسبتری برای فعالیت سیاسی علنی و مدنی دارند.
جا دارد این سخنان میرحسین موسوی را یکبار هم که شده، نه به حاکمیت، بلکه به خودمان نهیب بزنیم:
«ما چه تصوری از جوانهای خودمان داریم؟ ما چه تصوری از دانشگاهیان خودمان داریم؟ [چه تصوری] از نسلهای گوناگون داریم؟ مگر نه اینکه اینها فرزندان همانهایی هستند که انقلاب به آنها اعتماد کرد و آن معجزه را در دههی اول انقلاب آفریدند؟ اینها همان [آدمها] هستند. اعتماد همهی مشکلات را از بین خواهد برد. ما خواهیم دید که جوانها یار ملت ما، یار آیندهی کشور، و بزرگترین افرادی هستند که میتوانند به پیشرفت کشور کمک کنند. … در تصویرهایی که قبل از انقلاب و سالِ منجر به پیروزی انقلاب را نشان میدهند، شما قیافهی جوانها را نگاه کنید! پوشششان را نگاه کنید! آرایششان را نگاه کنید! خواهید دید که آنها جوانهای آن روز اند و مطابق شرایط لباس پوشیدهاند. این جوانها همانهایی هستند که فردایش که دفاع مقدس پیش آمد جبههها را پر کردند. نظام به اینها اعتماد کرد. امروز هم همان است. چقدر ما به جوانهامان اعتماد داریم؟ چقدر حقِ آنها را [به رسمیت] میشناسیم؟ چقدر به پاکیِ آنها اعتماد داریم؟ به نظر من این [اعتماد] رمز و راز عظمت ماست.» (سخنرانی میرحسین موسوی در مشهد – سوم اردیبهشت ۱۳۸۸)
Discover more from Rooh Savar
Subscribe to get the latest posts sent to your email.