روانِ پریشیدهی برشی از یک نسل / دربارهی فرهاد جعفری (یادداشت وارده) ـ
2014-03-14ترس و شُک بزرگ در انتخابات محلی فرانسه / چرخشِ راست به چپ و چپ به راست
2014-03-26این بخش از صحبتهای « پاتریشیا چرچلند » دانشمند عصبشناس انتخاب کردم که تلاش کرده ریشهی اخلاق در انسان را از راهِ یافتههای عصبشناختی توضیح دهد. با اینکه او نقش برخی از نورونها و زد و بندهای عصبی در مغز انسان را ریشهی پیدایش حساسیتهای عصبی میداند، اما – به عنوان یک دانشمند – جایگاه علم و دانشمندان علوم تجربی را برای بحث در امور اخلاقی تا همینجا بیشتر مجاز نمیداند. این متن ترجمهی عبدالرحیم مرودشتی است که در شمارهی سیزدهم « اندیشهی پویا » نشریده شده است.
آیا علم تجربی میتواند بگوید چه چیزی اخلاقی است؟
به نظرم این حرف کاملاً خطاست. مطلقاً سخن غلطی است. اخیران به سام هریس گفتم که در کتابت حتی یک مثال هم وجود ندارد که نشان دهد فلان فکتِ عصب-زیستشناختی بر فلان مسئلهی اخلاقی تاثیری دارد یا آن را حل میکند! از هیچ واقعیت عصب-زیستشناختی[ای] برنمیآید که مثلاً آیا ما باید مالیات بر ارث بپردازیم یا نه؛ یا اصلا چقدر بپردازیم. یا اینکه آیا کسانی که دو کلیهی سالم و خوب دارند باید یکی را اهدا کنند؟ یا آیا درست است اعضای بدن هرکس را که فوت کرد برداریم و به نیازمندان پیوند بزنیم؟ چون بالاخره سام هریس مدعی است که علم میتواند تعیین کند چه باید کرد. لذا باید دانشمندان بتوانند به این پرسشها پاسخ دهند. دانشمندان در مورد دانستن پاسخ این پرسشها مثل بقثهی مردم هستند. هیچ فرقی با دیگران ندارند و هیچ ارجحیتی هم ندارند ـ خصوصا ما عالمان علوم عصبی. پاسخهای ما دانشمندان در مورد «چه کاری درست است یا درست نیست» از پاسخ یک کشاورز یا تعمیرکار یا نانوا بهتر نیست. راهحل اینگونه مشکلات گفتوگوی همه است. خردمندترین آدمها در امور اخلاقی را من در زندگی خود در میان کشاورزان محل تولدم دیدم، نه در میان دانشمندان. آنها انسانهایی هستند با تجاربی فراوان. با واقعیت زندگی ارتباط بسیار نزدیکی دارند. در زندگی مجبور بودهاند به خاطر مشکلات فراوانی که برایشان پیش آمده بهترین تصمیمهای اخلاقی را بگیرند و مثل فلاسفهی اخلاق نبودهاند که دربارهی این موضوعات و معضلات فقط حرف بزنند. این کشاورزان هم به نوبهی خود دربارهی این موضوعات بسیار فکر و بحث میکنند. یادم هست که در منزل یکی از همین کشاورزان مجموعهی کامل کتابهای کلاسیک هاروارد را دیدم. پدر خود من که اصلا آدم تحصیلکردهای هم نبود، داروین را خوانده بود و بارها شاهد بودم که دربارهی این موضوعات بحثهای خوبی میکرد. مثلا میگفت که اگر جریان رودخانه را در منطقهمان نتعییر دهیم چه بر سر محیط زیست و حیوانات و… میآید. یعنی بحث اخلاقی میکرد و زندگی دیگرا ن وحیات طبیعی برایش اهمیت داشت و نمیخواست به آنها آسیب برساند. بحثهای پدرم دربارهی این قبیل مسائل با دوستانش همگی استدلالی بود؛ نه اینکه فقط مطابق میل خود حرف بزنند، بلکه نیازهای دیگران را هم لحاظ میکردند و به سود آن[ها] استدلال میآوردند. بنابراین خردمندیِ اخلاقیْ خود را منحصرا در آغوش کسانیکه به کار علم تجربی مشغولند نمیاندازد.
Discover more from Rooh Savar
Subscribe to get the latest posts sent to your email.