تاریخِ خودزنیِ روشنفکران ایرانی؛ گزارش یک کتاب
2016-02-08حصرِ ساموراییها
2016-02-16امروز در دو کانال تلگرامی مربوط به انتخابات مجلس ۱۳۹۴، دو مطلب تبلیغاتی دیدم که توجهم به آنها جلب شد.
مطلب اولی که در کانال «کوچهی انتخابات ۹۴» منتشر شده بود، از زبان کسی بود که به قول خودش « در ادوار مختلف انتخابات ، طرفدار تحریم بوده، و به کرات از نظریه تحریم استقبال کرده و از آن دفاع کرده» است. او به عنوان یک شهروند اهل تسنن نتیجهی عدم مشارکت سیاسی را منفی میداند و ادامه میدهد: «به جرات میتوانم بگویم که حتی کرسی های محدود و انگشت شمار مدیریتی را نیز از دست دادهایم و امروز جمهوری اسلامی در بهترین موقعیت بین المللی در طول ۳۷ سال گذشته قرار دارد!»
استدلال این شهروند عزیز اینگونه به پایان میرسد:
«اکنون من میخواهم از حداقل شانس برای کوچکترین تغییرات استفاده کنم، چون میدانم که راه مطمئن تری سراغ ندارم.
به شما دوستان هم توصیه میکنم همین کار را بکنید و دموکراسی قدم به قدم را با هم تمرین و تجربه کنیم. حداقل ، انتخاباتی پر هزینه به حاکمیت تحمیل کنیم.
امیدوارم بدانید که قهر با صندوق بیشتر از آنچه که فکرش را بکنید ، یقه سفیدان قدرت طلب را خوشحال خواهد کرد….. لطفا شما سبب خوشحالیشان نشوید.»
در یادداشتی دیگر از کانال «نوشتههای یک رای دهندهی معمولی» میخوانیم :
«خستهام. از گرانی، از بیکاری، از فساد اداری، از آلودگی هوا، از این تحقیر مدام. خسته ام از این نشدنها و نرسیدنهای پی در پی. خستهام اما می دانم که نمی توانم از سرنوشت مشترک این جامعه فرار کنم. من یاد گرفته ام که همیشه بالاتر از سیاهی رنگهایی هست… .
پس دل می بندم به تغییرهای کوچک، به پیش رفتنهای اندک. من با همین امید ۷ اسفند پای همین صندوقهایی میروم که بارها آزمودهام. میدانم که از رای دادن آسیبی نمیبینم اما شاید از رای ندادن پشیمان شوم. من به جز این صندوق ها مسیر دیگری برای تغییر نمیشناسم.»
هردوی این متنهای تبلیغاتی – هرچند که بدست شهروندان عادی نوشتهشدهاند – پیامهای خوبی دارند. خلاصهی پیام آنها این است که مشارکت سیاسی بهتر و نتیجهبخشتر از عدم مشارکت است. هدف این پیامها این است که مخاطبی که نمیخواهد رای بدهد را به مشارکت فعال و رای دادن تشویق کند. اما یک جای کارِ این پیامها میلنگد.
برای تشویق یک آدم بیانگیزه به انجام یک کار آن هم در یک فرصت کوتاه (۱۰-۱۵ روز مانده به انتخابات)، باید از محتوا و پیامهای پرانرژی و تحریککننده استفاده کرد. باید به او وعدهی پاداش داد. باید به او قبولاند که رایاش اثربخش است و باعث گشودهشدنِ افقی جدید میشود.
دوباره به این چند جمله توجه کنید:
«امروز جمهوری اسلامی در بهترین موقعیت بین المللی در طول ۳۷ سال گذشته قرار دارد!»
«خسته ام اما می دانم که نمی توانم از سرنوشت مشترک این جامعه فرار کنم.»
«اکنون من میخواهم از حداقل شانس برای کوچکترین تغییرات استفاده کنم، چون میدانم که راه مطمئنتری سراغ ندارم.»
اول باید بدانیم که مخاطب این پیام کیست. به احتمال زیاد ما داریم با شخص ناامید و افسردهای صحبت میکنیم که عطای مشارکت سیاسی را به لقایش بخشیده است. باید به شعور این مخاطب هم احترام گذاشت، هرچند که از نظر ما خطا فکر میکند. در جملههای بالا، ما داریم به این آدم این پیامها را منتقل میکنیم:
۱- من هم مثل تو فکر میکنم که در نهایت ما راه فراری از این وضعیت اسفناک نداریم.
۲- ولی باید به قلتیدن در همین منجلاب تن داد و با آن خو گرفت.
بدیهیست که این پیام با توجه مخاطبی که مورد نظر ماست، در این چند روز باقیمانده به انتخابات کسی را قانع نمیکند. بلکه حتی ممکن است او را به ورطهی لجبازی هم بکشاند. همین تجربه را در انتخابات ۱۳۸۴ هم داشتیم. بسیاری از فعالان اصلاحطلب در گفتوگو با جماعتی که آنها را تحریمی خطاب میکردند، استدلال میکردند : «شما مجبورید در انتخابات شرکت کنید و به ما رای بدهید. وگرنه یکی مثل قالیباف و احمدینژاد بر شما حاکم میشود.» این استلالی نیست که در یک هفته مانده به انتخابات کسی را قانع کند. بلکه برعکس، جوانان تحریمی را روی دندهی لج میاندازد. آنها هم بالاخره برای خود شخصیتی دارند و اینکه شما دوقدم مانده به انتخابات آنها را در منگنه قرار بدهی، ناچاریشان را به رخشان بکشی و در نهایت از آنها «گروکِشی» کنی، نه منطقیست و نه اخلاقی. نتیجهی این تبلیغات هم دامن زدن به فضای یاس و ناامیدی است.* این نوع تبلیغات را میتوانیم تبلیغاتِ مثبتِ منفی بنامیم. تبلیغاتی هدفش ایجاد حرکت است، اما محتوای منفیای در آن نهفته است.
دو هفته مانده به انتخابات، بهتر است ادبیات «چارهای نداریم» را فراموش کنیم. حتی شاید بهتر باشد برای همیشه این کلیدواژه را دور بیاندازیم. چونکه این کلید تا کنون دری را نگشودهاست.
پانوشت:
- در مجموع، گفتگو با آدم افسرده و منفیباف چند روز پیش از انتخابات فایدهای ندارد. این کار یک روند بلندمدت را میطلبد و باید برای آن از مدتها پیش از انتخابات یک کمپین اختصاصی راهاندازی کرد. اشتباه سال ۸۴ هم این بود که فعالان سیاسی وقت زیادی صرف چک و چانه زدن با این نوع مخاطب کردند. درچنین شرایطی، بهترین راهبرد این است که با سرمایهگذاری روی انرژیِ رایدهندگان قانعشده، دینامیسم و پویاییای ایجاد کنیم که هدفش تحتتاثیرقراردادنِ مخاطبانی باشد که هنوز تصمیم قطعی نگرفتهاند. بسیاری از این نوع مخاطبها وقتی با شور و هیجان فضای انتخاباتی روبرو بشوند، در آخرین لحظهها با موج ایجادشده همراه میشوند. بهشرطی که محتوای اصلی پیام مثبت باشد و باعث ایجاد جنبوجوش در جامعه شده باشد. مثل انتخابات ریاستجمهوری ۱۳۸۸ و آخرین روزهای انتخابات ۹۲.
Discover more from Rooh Savar
Subscribe to get the latest posts sent to your email.