2013-07-27

چگونه آگاهی به زبان٬ جامعه را تغییر می‌دهد

به دوستی گفتم «فلانی برام پیام فرستاده که فلان و بهمان …» بی‌درنگ گفت: «جدن! حالا با کی (با چه کسی) فرستاده؟» من جا خوردم و بعد از کمی درنگ پاسخ دادم: «یعنی چه با کی پیام فرستاده؟» با تعجب گفت: «خب حتمن با کسی پیام را فرستاده دیگه. پیام که خودش پا نداره پاشه بیاد پیش تو!» این حرف را با حاضرجوابیِ خاصی گفت. انگار که من […]
2013-07-19

حتی گالیور هم به کودکیِ ما رحم نکرد!

هیچی از احساس خیانت، اونهم خیانتی که در دوران کودکی بهت شده باشه و در روح و ذهنت نفوذ کرده باشه بدتر نیست.  اون آدم کوچولوهه بود توی کارتون گالیور! اون طفلکی در نسخه‌ی اصلی داستان اصلن هم اونطوری نبوده که با ما نشون دادن. بلکه طفلکی عاشق اون دختره لوَنده «فلرتیشیا» بوده. ولی فلرتیشیا ناز و عشوه‌هاشُ برای گالیور میومده. اون غر و لند هایی که اون […]
2013-07-14

چرا راحت ترجمه نمی‌کنیم؟

سال‌ها پیش خواندن  «سرمایه»ی مارکس،  ترجمه‌ی ایرج اسکندری را شروع کردم. بخشی از کتاب را خواندم اما خسته و گیج شدم. می‌فهمیدم که این مطلبی که مارکس دارد می‌گوید را تا حدود زیادی می‌پسندم، اما جزییات مطلب را نمی‌فهمیدم. پنج سال پیش ترجمه‌ی تازه‌منتشر شده‌ی حسن مرتضوی از سرمایه را خریدم و دوباره شروع به خواندن کردم. انصافن برگردان تر و تمیز و کار شسته و رفته‌ای از […]
2013-06-29

رد پای ماندگارِ بهشتی

چند روز پیش از انتخابات بایکی از دوستان بزرگوار از نسل جوان‌های دهه‌ی پنجاه گفتگو می‌کردم٬ ایشان نکته‌ای را درباره‌ی دکتر عارف گفتند. ضمن اینکه دکتر عارف را به اصطلاح «آدم حسابی» معرفی کردند٬ در حاشیه خاطره‌ای هم تعریف کردن. آقای دکتر سعید سنجابی هم دانشگاهی آقای عارف در دانشگاه‌ استنفورد آمریکا بودند. به گفته‌ی ایشون٬ دکتر عارف در زمان انقلاب به ایران برمی‌گردد. اما بعد از مدتی […]
2013-06-27

شربت‌های بی‌کیفیت٬ اعتقاد‌های بی‌مایه

مهدی در فیسبوک‌اش نوشته: همه ی کشورها، همه ی ملت ها، همه ی فرهنگ ها، همه ی جوامع، همه ی آدم ها، روزهایی را داردند که جشن یا کارناوال ملی آن هاست. می شود با شکل برگزاری این جشن ها و یا مراسمی که در حاشیه یا متن یک جشن ملی یا محلی برگزار می شود، به خصوصیت های یک قوم یا ملت یا کشور یا فرهنگ یا […]
2013-06-24

یک طرف خلیل جبران و قرائتی٬ یک طرف میرحسین موسوی

چند روز پیش یکی از دوستان فرهیخته‌ام یه چیزی جالبی گفت:  جبران خلیل جبران «جبران خلیل جبران هوادار فالانژها و فاشیست‌ها بوده و گویا تا آخر هم بر موضعش پایدار بوده». بعد کلی توضیح داد که چطور این افکار به ظاهر قشنگ و دوست‌داشتنی ریشته در نوعی راست‌گرایی و محافظه‌کاری داره. نوعی عرفان که حرف‌های قشنگ می‌زنه٬ اما در برابر تغییر واقعی مقاومت می‌کنه.  بعد من با خودم […]
2013-06-20

سی‌ام خرداد٬ سلول و ندا

۲۶م خرداد بازداشت شدم و تا ۳۰م هیچکس خبرنداشت که کجا هستم و اگر بازداشت شده‌ام چه نهادی مرا بازداشت کرده است. البته پیش‌تر نزدیکانم را از احتمال بازداشتم آگاه کرده بودم. پدر و مادرم به روستای‌مان در بیرجند رفته بودند و پدرم  خبر بازداشتم را از رادیو فردا شنیده بود. اولین بار٬ سی‌ام خرداد٬ بعد از نماز مغرب بود که مرا با همان چشم‌بند همیشگی به اتاقی بردند […]
2013-06-17

فریبِ ضدقهرمانان را نخوریم٬ میرحسین باید باشه

۱ امروز در آخرین لحظه‌های نشست رسانه‌ای دکتر سید حسن روحانی٬ صدای یکی از خبرنگاران حاضر در نشست را شنیدیم که فریاد زد: «روحانی یادت باشه٬ میرحسین آزاد بشه». بیشتر ما خوشحال شدیم. من که در کتابخانه مشغول نگاه کردن برنامه بودم٬ در آن لحظه از فرط خوشحالی از جای خودم پریدم. این حرف ما بود و به همین امید هم به روحانی رای دادیم.  اما چند ساعتی […]
2013-06-11

خیلی وقته که غر نزدم

چند وقتی‌ست احساس می‌کنم که خیلی دوست دارم غر بزنم.  امشب با خودم فکر کردم آخرین باری که یک دلِ سیر غر زدم کِی بود و با کی؟ یادم نمیاد. ولی می‌دونم که بیش از چهار پنج ساله که غر نزدم. منظورم این نیست که از هیچ چیزی شکایت و انتقادی نکردم. نه برعکس خیلی هم کردم. اما «غر» یه چیز دیگه‌ست. از اون غرهای صمیمی که آدم […]
2013-06-11

یک استدلال ساده برای رای دادن: تصور کن اگه حتی تصور کردنش سخته

دنیا صادقی از مشهد در فیسبوکش نوشته: آقا من یه استدلال میارم برای رای دادن که عمرا نشنیده باشین! تصور کنین روز بعد از انتخابات ( یا روز بعد از دور دوم اگه بره )  اگه اسم جلیلی یا قالیباف دربیاد … همه مون نشستیم تو خونه هامون یا تو کافه ها  داریم حرص میخوریم و میبینیم که زندگیمون واسه حداقل ۴ سال دیگه به گا رفته ( چه […]
2013-06-10

A la télé iranienne, huit candidats face à un animateur-inspecteur

Le long débat télévisé de quatre heures entre les huit candidats autorisés à participer à l’élection présidentielle iranienne de vendredi ronronnait depuis un moment avec une longue succession de monologues, lorsque l’animateur lança le temps fort de la soirée : les candidats devaient se plier à une épreuve avec des questions aux choix multiples.Les huit candidats Hadad Adel. ex président de l’Assemblée nationale iranienne et père du gendre de […]
2013-06-10

گزارشِ دیدنِ یک مناظره در دفتر بسیج‌دانشجویی

این گزارش ادبی-سیاسی به قلم مینا نوشته شده: مناظره‌ی آخر،باز ميري دفتر بسيج چون در شرايط فعلي تنها جاييه كه تلوزيون داره.يه كتابي برميداري كه فكر كني حالا يه چيزي هم ميخوني و چهار طبقه ميري پايين.به دم درش كه ميرسي هرم گرما با بوي عرق ميخوره تو صورتت. يه چشمي ميچرخوني بين آدما و دو سه نفر و كه مثل خودت وصله ناجور اون جمعن و پيدا […]
2013-07-27

چگونه آگاهی به زبان٬ جامعه را تغییر می‌دهد

به دوستی گفتم «فلانی برام پیام فرستاده که فلان و بهمان …» بی‌درنگ گفت: «جدن! حالا با کی (با چه کسی) فرستاده؟» من جا خوردم و بعد از کمی درنگ پاسخ دادم: «یعنی چه با کی پیام فرستاده؟» با تعجب گفت: «خب حتمن با کسی پیام را فرستاده دیگه. پیام که خودش پا نداره پاشه بیاد پیش تو!» این حرف را با حاضرجوابیِ خاصی گفت. انگار که من […]
2013-07-19

حتی گالیور هم به کودکیِ ما رحم نکرد!

هیچی از احساس خیانت، اونهم خیانتی که در دوران کودکی بهت شده باشه و در روح و ذهنت نفوذ کرده باشه بدتر نیست.  اون آدم کوچولوهه بود توی کارتون گالیور! اون طفلکی در نسخه‌ی اصلی داستان اصلن هم اونطوری نبوده که با ما نشون دادن. بلکه طفلکی عاشق اون دختره لوَنده «فلرتیشیا» بوده. ولی فلرتیشیا ناز و عشوه‌هاشُ برای گالیور میومده. اون غر و لند هایی که اون […]
2013-07-14

چرا راحت ترجمه نمی‌کنیم؟

سال‌ها پیش خواندن  «سرمایه»ی مارکس،  ترجمه‌ی ایرج اسکندری را شروع کردم. بخشی از کتاب را خواندم اما خسته و گیج شدم. می‌فهمیدم که این مطلبی که مارکس دارد می‌گوید را تا حدود زیادی می‌پسندم، اما جزییات مطلب را نمی‌فهمیدم. پنج سال پیش ترجمه‌ی تازه‌منتشر شده‌ی حسن مرتضوی از سرمایه را خریدم و دوباره شروع به خواندن کردم. انصافن برگردان تر و تمیز و کار شسته و رفته‌ای از […]
2013-06-29

رد پای ماندگارِ بهشتی

چند روز پیش از انتخابات بایکی از دوستان بزرگوار از نسل جوان‌های دهه‌ی پنجاه گفتگو می‌کردم٬ ایشان نکته‌ای را درباره‌ی دکتر عارف گفتند. ضمن اینکه دکتر عارف را به اصطلاح «آدم حسابی» معرفی کردند٬ در حاشیه خاطره‌ای هم تعریف کردن. آقای دکتر سعید سنجابی هم دانشگاهی آقای عارف در دانشگاه‌ استنفورد آمریکا بودند. به گفته‌ی ایشون٬ دکتر عارف در زمان انقلاب به ایران برمی‌گردد. اما بعد از مدتی […]
2013-06-27

شربت‌های بی‌کیفیت٬ اعتقاد‌های بی‌مایه

مهدی در فیسبوک‌اش نوشته: همه ی کشورها، همه ی ملت ها، همه ی فرهنگ ها، همه ی جوامع، همه ی آدم ها، روزهایی را داردند که جشن یا کارناوال ملی آن هاست. می شود با شکل برگزاری این جشن ها و یا مراسمی که در حاشیه یا متن یک جشن ملی یا محلی برگزار می شود، به خصوصیت های یک قوم یا ملت یا کشور یا فرهنگ یا […]
2013-06-24

یک طرف خلیل جبران و قرائتی٬ یک طرف میرحسین موسوی

چند روز پیش یکی از دوستان فرهیخته‌ام یه چیزی جالبی گفت:  جبران خلیل جبران «جبران خلیل جبران هوادار فالانژها و فاشیست‌ها بوده و گویا تا آخر هم بر موضعش پایدار بوده». بعد کلی توضیح داد که چطور این افکار به ظاهر قشنگ و دوست‌داشتنی ریشته در نوعی راست‌گرایی و محافظه‌کاری داره. نوعی عرفان که حرف‌های قشنگ می‌زنه٬ اما در برابر تغییر واقعی مقاومت می‌کنه.  بعد من با خودم […]
2013-06-20

سی‌ام خرداد٬ سلول و ندا

۲۶م خرداد بازداشت شدم و تا ۳۰م هیچکس خبرنداشت که کجا هستم و اگر بازداشت شده‌ام چه نهادی مرا بازداشت کرده است. البته پیش‌تر نزدیکانم را از احتمال بازداشتم آگاه کرده بودم. پدر و مادرم به روستای‌مان در بیرجند رفته بودند و پدرم  خبر بازداشتم را از رادیو فردا شنیده بود. اولین بار٬ سی‌ام خرداد٬ بعد از نماز مغرب بود که مرا با همان چشم‌بند همیشگی به اتاقی بردند […]
2013-06-17

فریبِ ضدقهرمانان را نخوریم٬ میرحسین باید باشه

۱ امروز در آخرین لحظه‌های نشست رسانه‌ای دکتر سید حسن روحانی٬ صدای یکی از خبرنگاران حاضر در نشست را شنیدیم که فریاد زد: «روحانی یادت باشه٬ میرحسین آزاد بشه». بیشتر ما خوشحال شدیم. من که در کتابخانه مشغول نگاه کردن برنامه بودم٬ در آن لحظه از فرط خوشحالی از جای خودم پریدم. این حرف ما بود و به همین امید هم به روحانی رای دادیم.  اما چند ساعتی […]
2013-06-11

خیلی وقته که غر نزدم

چند وقتی‌ست احساس می‌کنم که خیلی دوست دارم غر بزنم.  امشب با خودم فکر کردم آخرین باری که یک دلِ سیر غر زدم کِی بود و با کی؟ یادم نمیاد. ولی می‌دونم که بیش از چهار پنج ساله که غر نزدم. منظورم این نیست که از هیچ چیزی شکایت و انتقادی نکردم. نه برعکس خیلی هم کردم. اما «غر» یه چیز دیگه‌ست. از اون غرهای صمیمی که آدم […]
2013-06-11

یک استدلال ساده برای رای دادن: تصور کن اگه حتی تصور کردنش سخته

دنیا صادقی از مشهد در فیسبوکش نوشته: آقا من یه استدلال میارم برای رای دادن که عمرا نشنیده باشین! تصور کنین روز بعد از انتخابات ( یا روز بعد از دور دوم اگه بره )  اگه اسم جلیلی یا قالیباف دربیاد … همه مون نشستیم تو خونه هامون یا تو کافه ها  داریم حرص میخوریم و میبینیم که زندگیمون واسه حداقل ۴ سال دیگه به گا رفته ( چه […]
2013-06-10

A la télé iranienne, huit candidats face à un animateur-inspecteur

Le long débat télévisé de quatre heures entre les huit candidats autorisés à participer à l’élection présidentielle iranienne de vendredi ronronnait depuis un moment avec une longue succession de monologues, lorsque l’animateur lança le temps fort de la soirée : les candidats devaient se plier à une épreuve avec des questions aux choix multiples.Les huit candidats Hadad Adel. ex président de l’Assemblée nationale iranienne et père du gendre de […]
2013-06-10

گزارشِ دیدنِ یک مناظره در دفتر بسیج‌دانشجویی

این گزارش ادبی-سیاسی به قلم مینا نوشته شده: مناظره‌ی آخر،باز ميري دفتر بسيج چون در شرايط فعلي تنها جاييه كه تلوزيون داره.يه كتابي برميداري كه فكر كني حالا يه چيزي هم ميخوني و چهار طبقه ميري پايين.به دم درش كه ميرسي هرم گرما با بوي عرق ميخوره تو صورتت. يه چشمي ميچرخوني بين آدما و دو سه نفر و كه مثل خودت وصله ناجور اون جمعن و پيدا […]