2013-01-01

طفلی به نامِ شادی، در مدرنیته گم شده است

این روز‌ها هنگامۀ سال نوی میلادی است. چند سالی است که به میانجیِ گسترش ابزارهای ارتباط جمعی، توجهِ ما ایرانی‌ها هم به این رخداد جلب شده و گهگاه روز ۳۱ دسامبر برای همدیگر پیام تبریک می‌فرستیم. تا زمانی که در ایران بودم، هیچ حس خاصی نسبت به این رخداد نداشتم. این روز اصلن برایم مهم نبود. تاریخ‌های میلادی هم اصلن به کارم نمی‌آمد. حتی خیلی وقت‌ها برای اینکه […]
2012-12-27

«اصول گرا» نبودن! رمز موفقیت احمدی نژاد و دارودسته‌اش

دله دزد‌ها را دیده‌اید؟ هرچیزی که دم دستشان باشد را می‌دزدند. کاری به این ندارند که به کارشان می‌آید یا نه! فقط می‌دزدند. به این امید که شاید مالِ دزدی بعدن به کارشان بیاید. اما یک دزد حرفه‌ای، برای خودش اصولی دارد. مثلن یکی دزد بانک هست. یکی دیگر قالی می‌دزد. دیگری ماشین می‌دزدد. آن یکی طلا و جواهر می‌دزدد. یک جواهر دزد، هیچ وقت ماشین نمی‌دزدد. حتی […]
2012-12-25

واکاویِ سریال لاست “۱”؛ رهبرِ خوب کیست؟

دارم برای سومین بار، سریال لاست را نگاه می‌کنم. البته اینبار با دوبلۀ فرانسوی.    نخستین بار پس از دورانی بود که تب لاست همه جا را فرا گرفته بود. من البته زیاد مایل نبودم درگیر مد روز شوم. اما به توصیۀ برادرم دیدن لاست را آغاز کردم و البته چه سعادتی! سریال لاست درست پیش از انتخابات ۱۳۸۸ پایان یافت. انتخاباتی که زندگی خیلی از ما و […]
2012-12-24

اعتراف گیرنده به اعتراف گر نیازمند است؛ همچون شکارچی به شکار

پس از رخدادهای خرداد ۸۸، یکی از چیزهایی که بیش از همه ذهن مرا به خود مشغول کرده است، دستگاه و نظام حقوقیِ کشور بوده و هست. دستگاه حقوقی، در واقع بخشی از نظام سیاسی یک کشور است که وظیفۀ داوری و قضاوت دربارۀ رخدادهای جاری در کشور را بر عهده دارد. دستگاه حقوقی، وظیفه دارد رای صادر کند، تنبیه کند و مجازات نماید. اما هر دستگاه حقوقی، […]
2012-12-14

می‌خواهم مُحـرم بروم یـزد سینه بزنم

دوران کودکی و نوجوانی‌ام، همیشه تجربۀ خوب و الهام انگیزی از ماه محرم داشتم. اسطورۀ امام حسین در راه زندگی‌ام نقش کلیدی‌ای بازی کرد و می‌کند. اما از میانۀ دهۀ هفتاد که آرام آرم سبک جدید مداحی وارد مراسم عزاداری شد، فاصلۀ من هم با این مراسم و حتی محرم بیشتر و بیشتر شد. واقعن تحمل اراجیفی که مداحان می‌بافتند را نداشتم. کار به جایی رسیده بود که […]
2012-12-10

فضای آشپزخانه خیلی مهم است

تابحال به طراحی فضایی که در آن کار یا زندگی می‌کنید توجه کرده‌ای؟ اینکه فکر کرده‌ای فضایی که در آن  به سر می‌بری چه تاثیری رویت می‌گذارد؟ اصلن تا حالا به این توجه کرده‌ای که دور و برِ ما را «فضا» در برگرفت است. فضایی که ما در آن به‌سر می‌بریم. مثلن همین اتاقی که در آن هستی و داری این چند خط را می‌خوانی. یا فضای خانه، […]
2012-12-08

مافیا! سرگرمیِ ناسالم

به احتمال زیاد تا حالا مافیا بازی کرده‌ای. یا اینکه دست‌کم جمعی را دیده‌ای که مافیا بازی کرده باشند. من هم مثل تو یکی از این دو حالت را تجربه کرده‌ام. و از همان نخستین تجربه، این بازی ذهنم را درگیر خودش کرده‌است.  برای آنهایی که نمی‌شناسند این بازی را، فقط همین را بگویم که در این بازی، حاضران به دو گروه تقسیم می‌شوند، عده‌ای عضو گروه مافیا […]
2012-12-07

جامعه‌ای که مرگ دارد، جامعه‌ای که مرده است

یکی از دوستان شیرازی‌ام تعریف می‌کرد که چند روز پیش در محل کارشان (صندوق قرض‌الحسنه یا یکی از همین بانک‌های کوچک) آقای میانسالی به محض وارد شدن به ساختمان، قلبش می‌گیرد و در دم جان می‌دهد. گویا آن مرحوم تا همین دیروزِ ماجرا در بیمارستان قلب بستری بوده و آن روز برای رتخ و فتخ کارهای وام بانکی، به همراه همسرش به آنجا آمده بوده. اما ورودش به […]
2012-12-05

جامعه‌شناسیِ سیاسیِ توالت

مدرسه که می‌رفتیم، همیشه دیوارهای توالت‌ها پر از نوشته‌هایی بودند که البته بیشترشان محتوای جنسی داشتند. فحش‌هایی که معلوم نبود به کی داده می‌شود، شوخی‌ها و طنز‌های جنسی، نقاشی‌های سادهٔ جنسی و گهگاه هم شماره تلفن‌هایی که اسم یک دختر کنارش نوشته شده بود. اوضاعِ مدرسه‌های پسرانه که اینطور بود. مدرسه‌های دو شیفتهٔ دختر و پسر البته اوضاع کمی پیچیده‌تری داشتند. پیام‌های توالتی مخاطب خاصی داشت که البته […]
2012-11-10

مرگِ ستار بهشتی، ارزش وبلاگ نوشتن را بالاتر برد

فکر می‌کنم مرگ دلاورانه و شجاعانه و افتخار آمیز ستار بهشتی، یک درس بزرگ برای ما داشت. اینکه وبلاگ داشتن، ارزش کشته شدن و مردن را هم دارد. در شرایطی که صدا و سیمای دروغ پراکن، همواره به ساختن یک تصویر دروغی از جامعۀ ما مشغول است و همچنین گاه و بیگاه فیلم‌های سینمایی با هزینه‌های گزاف برای تحریف واقعیت و تخریب جنبش سبز ساخته می‌شود، ما چه […]
2012-11-07

جنبش سبز و پایان روایتِ «جنگ ستارگان» ـ

الان دارم «ابی» گوش می‌دهم که ناگهان به یاد واکنش‌هایی که به عکس منتشر شدهٔ برادر «محمدجواد اکبرین» با برادر «ابی» افتادم. بعد با خودم فکر کردم چنددرصد از آنهایی که در نهان و آشکار به انتشار عکس انتقاد کردند، چند بار وقتی خودشان یک حالِ غمگینی داشتند، با این ترانهٔ «کی اشکاتُ پاک می‌کنه، شبا که غصه داری…» آرام شدند؟ بعد به این فکر می‌کنم که چقدر […]
2012-10-15

چرا “گزارش یک آدم ربایی” ؟

روی جلد یکی از ترجمه های فارسی کتاب که مانند نخستین چاپ اصلی کتاب به اسپانیولی است. شاید اولین باری که خبر توصیۀ میرحسین به خواندن رمان «گزارش یک آدم ربایی» را شنیدیم، تنها تصورمان این بود که میرحسین فقط می خواهد گوشه هایی از درد و رنجی که در دوران حصر می کشد را به ما نشان دهد. هرچند که این نتیجه، خواه و ناخواه پس از خواندنِ […]
2013-01-01

طفلی به نامِ شادی، در مدرنیته گم شده است

این روز‌ها هنگامۀ سال نوی میلادی است. چند سالی است که به میانجیِ گسترش ابزارهای ارتباط جمعی، توجهِ ما ایرانی‌ها هم به این رخداد جلب شده و گهگاه روز ۳۱ دسامبر برای همدیگر پیام تبریک می‌فرستیم. تا زمانی که در ایران بودم، هیچ حس خاصی نسبت به این رخداد نداشتم. این روز اصلن برایم مهم نبود. تاریخ‌های میلادی هم اصلن به کارم نمی‌آمد. حتی خیلی وقت‌ها برای اینکه […]
2012-12-27

«اصول گرا» نبودن! رمز موفقیت احمدی نژاد و دارودسته‌اش

دله دزد‌ها را دیده‌اید؟ هرچیزی که دم دستشان باشد را می‌دزدند. کاری به این ندارند که به کارشان می‌آید یا نه! فقط می‌دزدند. به این امید که شاید مالِ دزدی بعدن به کارشان بیاید. اما یک دزد حرفه‌ای، برای خودش اصولی دارد. مثلن یکی دزد بانک هست. یکی دیگر قالی می‌دزد. دیگری ماشین می‌دزدد. آن یکی طلا و جواهر می‌دزدد. یک جواهر دزد، هیچ وقت ماشین نمی‌دزدد. حتی […]
2012-12-25

واکاویِ سریال لاست “۱”؛ رهبرِ خوب کیست؟

دارم برای سومین بار، سریال لاست را نگاه می‌کنم. البته اینبار با دوبلۀ فرانسوی.    نخستین بار پس از دورانی بود که تب لاست همه جا را فرا گرفته بود. من البته زیاد مایل نبودم درگیر مد روز شوم. اما به توصیۀ برادرم دیدن لاست را آغاز کردم و البته چه سعادتی! سریال لاست درست پیش از انتخابات ۱۳۸۸ پایان یافت. انتخاباتی که زندگی خیلی از ما و […]
2012-12-24

اعتراف گیرنده به اعتراف گر نیازمند است؛ همچون شکارچی به شکار

پس از رخدادهای خرداد ۸۸، یکی از چیزهایی که بیش از همه ذهن مرا به خود مشغول کرده است، دستگاه و نظام حقوقیِ کشور بوده و هست. دستگاه حقوقی، در واقع بخشی از نظام سیاسی یک کشور است که وظیفۀ داوری و قضاوت دربارۀ رخدادهای جاری در کشور را بر عهده دارد. دستگاه حقوقی، وظیفه دارد رای صادر کند، تنبیه کند و مجازات نماید. اما هر دستگاه حقوقی، […]
2012-12-14

می‌خواهم مُحـرم بروم یـزد سینه بزنم

دوران کودکی و نوجوانی‌ام، همیشه تجربۀ خوب و الهام انگیزی از ماه محرم داشتم. اسطورۀ امام حسین در راه زندگی‌ام نقش کلیدی‌ای بازی کرد و می‌کند. اما از میانۀ دهۀ هفتاد که آرام آرم سبک جدید مداحی وارد مراسم عزاداری شد، فاصلۀ من هم با این مراسم و حتی محرم بیشتر و بیشتر شد. واقعن تحمل اراجیفی که مداحان می‌بافتند را نداشتم. کار به جایی رسیده بود که […]
2012-12-10

فضای آشپزخانه خیلی مهم است

تابحال به طراحی فضایی که در آن کار یا زندگی می‌کنید توجه کرده‌ای؟ اینکه فکر کرده‌ای فضایی که در آن  به سر می‌بری چه تاثیری رویت می‌گذارد؟ اصلن تا حالا به این توجه کرده‌ای که دور و برِ ما را «فضا» در برگرفت است. فضایی که ما در آن به‌سر می‌بریم. مثلن همین اتاقی که در آن هستی و داری این چند خط را می‌خوانی. یا فضای خانه، […]
2012-12-08

مافیا! سرگرمیِ ناسالم

به احتمال زیاد تا حالا مافیا بازی کرده‌ای. یا اینکه دست‌کم جمعی را دیده‌ای که مافیا بازی کرده باشند. من هم مثل تو یکی از این دو حالت را تجربه کرده‌ام. و از همان نخستین تجربه، این بازی ذهنم را درگیر خودش کرده‌است.  برای آنهایی که نمی‌شناسند این بازی را، فقط همین را بگویم که در این بازی، حاضران به دو گروه تقسیم می‌شوند، عده‌ای عضو گروه مافیا […]
2012-12-07

جامعه‌ای که مرگ دارد، جامعه‌ای که مرده است

یکی از دوستان شیرازی‌ام تعریف می‌کرد که چند روز پیش در محل کارشان (صندوق قرض‌الحسنه یا یکی از همین بانک‌های کوچک) آقای میانسالی به محض وارد شدن به ساختمان، قلبش می‌گیرد و در دم جان می‌دهد. گویا آن مرحوم تا همین دیروزِ ماجرا در بیمارستان قلب بستری بوده و آن روز برای رتخ و فتخ کارهای وام بانکی، به همراه همسرش به آنجا آمده بوده. اما ورودش به […]
2012-12-05

جامعه‌شناسیِ سیاسیِ توالت

مدرسه که می‌رفتیم، همیشه دیوارهای توالت‌ها پر از نوشته‌هایی بودند که البته بیشترشان محتوای جنسی داشتند. فحش‌هایی که معلوم نبود به کی داده می‌شود، شوخی‌ها و طنز‌های جنسی، نقاشی‌های سادهٔ جنسی و گهگاه هم شماره تلفن‌هایی که اسم یک دختر کنارش نوشته شده بود. اوضاعِ مدرسه‌های پسرانه که اینطور بود. مدرسه‌های دو شیفتهٔ دختر و پسر البته اوضاع کمی پیچیده‌تری داشتند. پیام‌های توالتی مخاطب خاصی داشت که البته […]
2012-11-10

مرگِ ستار بهشتی، ارزش وبلاگ نوشتن را بالاتر برد

فکر می‌کنم مرگ دلاورانه و شجاعانه و افتخار آمیز ستار بهشتی، یک درس بزرگ برای ما داشت. اینکه وبلاگ داشتن، ارزش کشته شدن و مردن را هم دارد. در شرایطی که صدا و سیمای دروغ پراکن، همواره به ساختن یک تصویر دروغی از جامعۀ ما مشغول است و همچنین گاه و بیگاه فیلم‌های سینمایی با هزینه‌های گزاف برای تحریف واقعیت و تخریب جنبش سبز ساخته می‌شود، ما چه […]
2012-11-07

جنبش سبز و پایان روایتِ «جنگ ستارگان» ـ

الان دارم «ابی» گوش می‌دهم که ناگهان به یاد واکنش‌هایی که به عکس منتشر شدهٔ برادر «محمدجواد اکبرین» با برادر «ابی» افتادم. بعد با خودم فکر کردم چنددرصد از آنهایی که در نهان و آشکار به انتشار عکس انتقاد کردند، چند بار وقتی خودشان یک حالِ غمگینی داشتند، با این ترانهٔ «کی اشکاتُ پاک می‌کنه، شبا که غصه داری…» آرام شدند؟ بعد به این فکر می‌کنم که چقدر […]
2012-10-15

چرا “گزارش یک آدم ربایی” ؟

روی جلد یکی از ترجمه های فارسی کتاب که مانند نخستین چاپ اصلی کتاب به اسپانیولی است. شاید اولین باری که خبر توصیۀ میرحسین به خواندن رمان «گزارش یک آدم ربایی» را شنیدیم، تنها تصورمان این بود که میرحسین فقط می خواهد گوشه هایی از درد و رنجی که در دوران حصر می کشد را به ما نشان دهد. هرچند که این نتیجه، خواه و ناخواه پس از خواندنِ […]